جنسیت. مرور مختصر بر این موضوع را از شناخت تن یك فرد آغاز كردیم و به روان فرد رسیدیم. توجه داریم كه جان و بدن به واقع مقولههایی ازهم گسسته نیستند. از انسان جز یگانه واحدی در یك قالب با عنوان آدم نمیشناسیم. اما اگر حتا بتوانیم تن و روان را دو بخش بخوانیم، رابطهی این دو و اثر متقابلشان را بر میل جنسی، بهقدر بضاعت دو برنامهی رادیویی تا بدینجا پیش بردهایم كه: به باور اهل مطالعهی روان، سازوكارهای جنسی یكی از بنیادهای شخصیتساز یا زندگی یك فرد است.
گفتم مطالعهی روان؛ بهخاطر دارید كه از چارچوب فكری بنیانگذار اتریشی علم روانكاوی یاد كردیم؛ زیگموند فروید. در وادی فرد، اینبار نیز محور سخنمان روان است. پس شاید بد نیست اینجا گریزی بزنیم به تعریف مقدماتی چند رشتهی علمی كه مطالعه و تحقیق در آنها بر روان انسان متمركز است. اما تفاوتهایی نیز باهم دارند. یك روانپزشك پس از فارغالتحصیلی از دورهی حدوداً هفتسالهی عمومی دكترای پزشكی و بعد از كسب شناخت بنیادی آناتومی بدن، شاخهی روانپزشكی را دستكم سهسال بهعنوان مرحلهی تخصصی خود میگذراند. اما یك روانشناس، بدون تحصیلات پزشكی معمولاً ابتدا در مقطع لیسانس یا كارشناسی وارد دانشگاه میشود و البته میتواند در همین رشته تا دكتری یا بیشتر پیش رود. مواد عمدهی درسی این رشته در عینی كه بهمعنای تخصصی آن چندان مربوط به بدن نیست، پایههای اولیهی شناخت سازوكارهای بخش ذهنی انسان را پیش میكشد. از اینجا به بعد را دكتر فریبا رحمتی برایمان توضیح میدهد. وی علاوه بر تدریس در دانشگاه و ادارهی مطب شخصی خود، در یك بیمارستان هلندی نیز شاغل است:
روانشناسی ابتدایی است. فقط یاد میگیری كه چه جوری مثلاً هوش یك انسان را آزمایش بكنی، كه مثلاً آیكیوش چقدر است. روی كاغذ یاد میگیری كه تست انجام بدهی. ولی وقتی میخواهی واقعاً از نظر روانی صحبت بكنی و روانكاوی بكنی و تجزیه و تحلیلاش بكنی، اول كه چهارسال روانشناسی را خواندی، بعد از آن باید چهارسال این روانكاوی را بخوانی. وقتی میخواهی روانكاوی بخوانی، خودت باید اول بروی زیر تراپی، مشاور. چون بهعنوان روانكاو تو باید بدانی نقطهی ضعفهایت و نقطهی قوتهایت چیست كه بتوانی مریض را راحتتر كم كنی.
و فرقش با روانپزشكی؟در روانپزشكی اجازه داری كه دارو بنویسی. روانكاو نمیتواند دارو بنویسد و روانشناس نمیتواند مطب داشته باشد.
عمل یا رابطهی جنسی چه اهمیتی دارد؟چهطور بدن ما احتیاج به غذا دارد كه بتوانیم به زندگیمان ادامه بدهیم، همینطور هم احتیاج به سكس دارد. ولی چیزی كه ممكن است من احتیاج داشته باشم در سكس، ممكن است شما نداشته باشید و آن بستگی دارد كه هرمونهای بدن ما در چه وضعیتی هستند و یا شرایط زندگی ما چهطور است. اگر من استرس زیاد داشته باشم، تمایل سكسی ندارم. ولی مثلاً بعد از یكسال كارم خوب است و زندگیام خوب است، ممكن است بیشتر از سه یا چهار بار در هفته سكس داشته باشم.
یعنی سكس را یك نیاز ثانوی میبینید؟نیاز اولیه میدانم.
چون وقتی كسی استرس داشته باشد، وقتی فكرهای دیگر داشته باشد، مجالی برای نشاندادن كشش سكسی او كم میشود. بنابراین آیا می تونیم بگیم كه نیاز بعدی هست؟ یعنی اگر بگوییم نیازهای اولیه چیزهاییست مثل هوا، غذا و نیاز بعدی احساس امنیت، نیاز سكس در كدام مرحله قرار میگیرد؟بینید بعضیها وقتی افسرده میشوند احتیاج به غذا پیدا نمیكنند. یعنی استرس باعث میشود چیزهای اولیه كه ما به آن احتیاج داریم بلوكه بشود، یعنی به آن تمایل نداشته باشیم. من مریضهای بسیاری دارم كه اصلاً غذا نمیخورند یا اینقدر میخورند كه خیلی چاق میشوند. و مسألهی سكس هم دقیقاً همین است.
خانم دكتر، فروید میگوید كه بیس رفتارهای بزرگسالی، در ذهنیت كودك شكل میگیرد كه چه نوع رابطهی سكسی داشته یا حوادث مربوط به امور جنسی برایش پیش آمده.میدانید، از نظر كلی بچه از بچگی هرچی در زندگیاش دیده، در بزرگشدنش تأثیر میگذارد. یعنی در شخصیت پیداكردنش. سكس هم این مسأله را دارد. فرضاً یك دختر ششساله كه به او تجاوز شده یا حالت دیگری برایش پیش آمده، خواهناخواه این مسأله خیلی برایش تأثیر بالایی دارد، وقتی او به سن بلوغ برسد. ولی اگر بچه در این سنین ببیند كه پدر و مادرش روی تخت خوابیدهاند و سكس آنها را ببیند، تأثیرش خیلی كمتر از آن است كه به خودش تجاوز شده باشد. به هرحال چیزی كه فروید میگوید این است كه از سنین كودكی كه بچه میخواهد بداند كی و چه هست، هر چیزی را كه میبیند مثل ضبط میگیرد. ولی اینكه چقدر تأثیر در آیندهاش دارد، بستگی دارد كه آن چیز چه بوده و به چه صورتی بوده.
بنابراین تئوری فروید هم قطعی نیست، بستگی به آدمهای مختلف دارد؟بستگی به شرایطشان دارد. میدانید! این به معنای این نیست كه فروید وجود ندارد، فروید میماند برای پایهی روانشناسی.
به آغاز بحث بازگردیم. اساساً سكس چیست؟ بنابه تعاریف علمی این مفهوم، چهگونه رفتاری را میتوان رفتار جنسیتی خواند یا آن را بروز شهوت جنسی دانست؟تمام رفتارها و احساساتی كه در ارتباط با بدن خود انسان و شخص دیگر كه احساسات خاصی و لذتبخشی به ما میدهند، به آن میگوییم سكس.
آیا لذت جنسی تنها با تماس اندامهای خاصی حاصل میشود؟ غیر از حواس پنجگانه، كدام بخش وجود ما در این حالت فعالیت پیدا میكنند یا بهكار گرفته میشوند؟فانتزی، یعنی خیالاتی كه در مورد یك چیز سكسی داشته باشید، همهی اینها را ما میگوییم شامل سكس میشوند.
«سن و سكس»
اكنون بینیم تمایل جنسی آیا در سنین مختلف متفاوت است؟ البته! ولی چگونه؟دورههای مختلف زمانی چه اثری بر میل جنسی دارد؟ زمانیكه بچه بهدنیا میآید، با مكیدن سینهی مادر نه تنها به غذایش رسیده، بلكه لذت خاصی هم به او دست میدهد. بعد كمی كه بزرگتر میشود میبینم اگر مثلاً زیر پاهایش را لمس بكنیم یا نوازش بدهیم، یك قسمتهای خاص بدن بچه اگر ناآرام است، مثلاً به شكماش یا به پشتاش دست میزنیم، این به او آرامش میدهد.
تماس پوستی با بچه.تماس بدنی با بچه. بعد چیز دیگری هم هست. مثلاً میبینید كه بچه را مادر بغل گرفته، بوی مادر به بچه آرامش میدهد و یا...
تپش قلبش مثلاً.بویایی یكی از مسائل سكسی است. یكی دیگر هم لمسكردن است كه گفتیم و دیگری از طریق دهان، مكیدن، باعث میشود كه این احساسات سكسی ما رشد بكند. وقتی بچه به سن یكسال و نیم رسید، میبینید یواش یواش وقتی بازش میكنی از پوشكاش، با آلت تناسلی خودش سعی میكند بازی بكند. «مستروبیشن» یا خودارضایی از این مرحله شروع میشود. ولی چون بچهها اكثراً در پوشك هستند، شاید خیلی فرصت كمی دارند كه بازی بكنند، میبینید در سنین بعدی بیشتر این مسأله اتفاق میافتد. از سن چهارسالگی به بعد میبینید كه بچه احتیاج دارد كه توی بغل كس دیگری جز پدر و مادر خودش بنشیند. این در دخترها بیشتر از پسرهاست. البته من نمیخواهم بگویم كه اگر یك بچهی چهارساله تو بغل یك مرد غریبه رفت، باید بلافاصله سكسی تلقیاش كنیم و یا فكر بد بكنیم. این یك چیز غریزیست، یعنی بچه باید خودش را رشد بدهد و تكامل پیدا بكند از نظر جنسی. بعضی وقتها هم دوست دارد بوس بدهد.
شاید هم یك بخشاش هم عاطفی باشد، دوست دارد توجه جلب كند، دوست دارد مهر آن طرف را جلب كند.همه این¬ها هست. ولی از نظر علمی میبینید كه مسألهی سكسؤالیتهاش هم دارد تكامل پیدا میكند. وقتی به سن ۴ تا ۶ سالگی رسید، سعی میكند نه تنها با آلت تناسلی خودش بازی بكند، برایش آلت تناسلی طرف دیگر، كه ممكن است دختر یا پسر باشد، فرقی نمیكند، ولی یكی دیگر برایش جالب است. میبینید بعضی وقتها سؤالاتی از پدر و مادر میكنند. مثلاً وقتی با هم میروند زیر دوش از آنها سؤال میكنند كه چرا مال بابا مثلاً یكجور دیگرست از مامان یا مثلاً سؤالاتی از این دست كه من از كجا آمدم، چه جوری آمدم. یعنی از نظر فكری تكاملی در مورد سكسؤالیته پیدا میكند.
منظور اینجا جنسیت هست بیشتر تا شهوت.بله. دقیقاً. و چون تربیتهای مختلفی هست، مثلاً اگر بچه با آلت تناسلی یك بچهی دیگر بازی بكند گفته میشود این كار را نباید بكنی وممنوعاش میكنند، بچه یكجوری سعی میكند این را تكاملش بدهد، مثلاً میروند "دكتربازی" میكنند یا "پدرومادربازی" میكنند. یعنی باز از نظر جنسی این تكاملش این است كه بچه میفهمد یك چیزهایی وجود دارد كه به او احساس لذت میدهد و برایش جذابیت دارد. از ۶ تا ۸ سالگی میبینیم كه عشق اولیهی بچهها رشد پیدا میكند. همین محبت و مهر كه شما به اشاره كردید، ولی یك چیزی بیشتر از آن است. اما هنوز مفهوم عشق را زیاد نمیداند. میبینید كه بچهها اكثراً میگویند من عاشق مامان هستم، من عاشق بابا هستم و وقتی هم تا از او كمی دور میشوند، میبینیم كه واقعاً كمبود دارند. و این رشد پیدا میكند تا سن ۱۰ سالگی كه میبینیم دیگر عاشق پدر و مادر نیست و گذشته است. عاشق كس دیگری میشود كه ممكن است دخترخاله یا پسرخالهاش باشد. ولی مفهوم عاشقی را باز به آنصورت هنوز نمیداند. بعد كنجكاوی بچه زیاد است. مثلاً میبینیم وقتی پدر و مادر نمیبینند [یا سرش بهكار خودشان گرم است]، میروند توی دستشویی و سعی میكنند همدیگر را لمس بكنند و این لحظهی لمسكردن واقعاً شروع شهوت است.
اینجا حدوداًً در چه سنینی گفتید؟دهسالگی كه احساس لذت دیگری به او دست میدهد و سنیست كه در كنار رشد جنسی، رشد بدنی هم پیدا میكنند. مثلاً دخترها سینههایشان بزرگ میشود یا عادت ماهانهی بعضیهاشان شروع میشود. پسرها البته رشدشان كمی دیرتر شروع میشود.
از این بهبعد سن بلوغ شروع میشود.البته بین ۱۰ تا ۱۲ سن بلوغ نیست، از ۱۲ به بالا سن بلوغ است. ولی بین ۱۰ تا ۱۲ میبینیم كه در پسر و دختر رشد جنسی خیلی است.
این حس خجالتی كه توی این سنین به آنان دست میدهد چی هست؟البته این بستگی دارد به تربیت ما در مورد بچهها. اگر دختری مثلاً تا یك كمی سینه پیدا میكند لمس بشود، بلافاصله از طرف پدر و مادر گفته میشود كه این اجازه وجود ندارد. یعنی طبیعیست وقتی سینهها میزند بیرون و همه میبینند، یك احساس ناراحتی پیدا میشود كه پدر و مادرها هم این مسأله را خوب نمیدانند.
بنابراین میتوانیم بگوییم فرهنگیست و در فرهنگ جوامع دیگر میتواند اینطور نباشد؟دقیقاً. مثلاً در جامعهی اروپا بعضی وقتها میبینیم كه اگر دخترها سینه نداشته باشند، خجالت میكشند. بعد از سن ۱۲سالگی دیگر به بلوغ میرسند، دورهای كه برای دختر و پسر هردو خیلی مشكل است، چون هرمون¬های بدنشان هم تغییر میكند. بعضی وقتها نمیدانند حتا چهجوری با این پیشرفتی كه بدنشان كرده برخورد بكنند و بیخودی بعضی وقتها میبینی كه عصبانی میشوند، نمیروند پیش مردم یا مثلاً از یك چیزهایی میترسند. اینها چیزهای خیلی طبیعی هستند، چون هرمونها دارند رشد میكنند توی این سن.
تغییر و تحول...تغییر و تحول هرمونی، بله. بعد در این سنین ۱۲ سالگی به بعد میبینیم كه بچهها خیلی كشش پیدا میكنند به جنس دیگر و كسانی كه هموسكسولاند یا از این دست، این را كشف میكنند و كشیده میشوند به طرف فیلمهای سكسی و یواش یواش كشش پیدا میكنند كه با طرف مقابل واقعاً رابطهی جنسی پیدا بكنند.
اینجا دیگر دقیقاً چه سنی است؟۱۲ تا ۱۸ سالگی. یعنی ۱۵ـ ۱۴ سالگی دیگر این كشش بالا وجود دارد. بعد از سن ۱۸ تا ۴۰ سالگی رشد پیدا كردهایم از نظر جنسی و سكسی و احتیاج شدیدی به آن داریم كه میبینیم در این سنین اكثراً ازدواج میكنند، بچهدار میشوند و سكس یكی از خواستههای روزمره زندگی میشود. بعد از سن ۴۰ سالگی دوباره تغییراتی پیدا میشود كه در مورد خانمها این تغییرات خیلی بالاتر هست. در بعضی از خانمها اوایل شیوع یائسگی هست كه اینهم البته بستگی دارد میتواند ارثی باشد، اینكه چه تجربهای از زندگی زناشویی دارد، واقعاً از عشق و سكس لذت برده یا نبرده و كاراكتر شخصی خود او. بعضی وقتها احساس میكنند كه خب من دیگر ۴۰ سالم شده و به سنی رسیدم كه دیگر نباید در مورد سكس صحبت كنم. اینها باعث میشود كه اشتهای سكسیشان كمتر بشود. علاوه بر این مسائلی كه وجود دارد، میبینیم كه وقتی به ۴۵ سالگی رسیدند یك تغییرات دیگری در آنها پیدا میشود. اگر عاشق بشوند، دوباره مثل همان زمان نوجوانی هورمونهای بدنی بیشتر میشود و آدرنالین كه توی مغز انسان تأثیر دارد با عاشقشدن كار میكند. این آدرنالین باعث میشود كه احساسات شهوتی انسان بیشتر بشود.
به این ترتیب میشود گفت كه اگر حس عشقی آدم ترو تازه و با طراوت باشد، حس سكسی هم فعالتر میشود.دقیقاً. بعد حالا به مرحلهی یائسگی كه میرسیم تغییرات زیادی در بدن خود خانمها صورت میگیرد. مثلاً چون هرمونها كمتر میشوند، آلت تناسلی خشك شده، به دیوارهی لبهای ...
اندام باروری...آنهم خشك میشود. و وقتی این خانم رابطهی جنسی پیدا میكند، خیلی حساس است آن قسمت از بدنش و ممكن است آن لذت كامل را، كه باید داشته باشد، از آن سكس نداشته باشد. این باعث میشود كه باز احساسات عشقی و خواستهی جنسیاش كمتر بشود. ولی آقایان تا سن ۶۰ تا ۷۵ سالگی و شاید بیشتر هم ممكن است این احساس را داشته باشند. اما به علت اینكه سنشان بالا هست ممكن است خیلی سریع خسته بشوند و حوصلهی چیزهای دیگر را پیش از انجام سكس نداشته باشند.
یعنی آمادگی پیدا نكنند برای آن مرحلهی ارگاسم.دقیقاً. بعد آنهم باعث میشود كه آقایان هم كمتر تمایل پیدا كنند به مسألهی سكس.
من اینجا یك سؤال دارم. شنیدهام كه بخشی از دورهی یائسگی مربوط است به تعداد زایمانها یا حاملهشدن خانمها. یعنی هرچقدر حاملگی بیشتر باشد یائسگی دیرتر اتفاق میافتد، چون تخمكها كمتر حرام شدهاند، بهخاطر اینكه كمتر عادات ماهانه شدهاند.نه، از نظر علمی این مسأله اینجوری ثابت نشده. میدانم كه اینجور چیزها هست و خانمهایی كه دوران یائسگیشان شروع میشود میگویند كه شاید بچهدار نبودیم یا فلان. ولی اینها داستان است.
یعنی میتوانیم این نتیجه را بگیریم كه تعداد تخمكها برای زن شمارهی خاصی ندارد كه بگوییم محدود بوده و الان دیگر تمام شده.نه!
در مورد آقایان چی؟ میزان اسپرمشان؟نه. یك آقایی كه در زمان جوانی با هزاران خانم سكس داشته، حالا كه به ۶۰سالگی رسیده مثلاً بگوید سكس ندارم و تمایل ندارم، از نظر علمی...
حالا هزاران را كمی تخفیف بدهید...خب دهها.
روانكاو میهمان رادیو زمانه ردهبندی سنی انسان را از زاویهی تحولات جنسی برایمان گفت. با توضیحات فریبا رحمتی فارغالتحصیل دورهی فوقدكترای روانكاوی در هلند اهمیت سكس برای خود یك فرد را بررسی كردیم. بخشهای بعدی سلسله برنامهی «جنسیت و جامعه»، تابش تمایلات جنسی-عشقی خواهد بود در متن و فرهنگ.
ماه منیر رحیمی
گفتم مطالعهی روان؛ بهخاطر دارید كه از چارچوب فكری بنیانگذار اتریشی علم روانكاوی یاد كردیم؛ زیگموند فروید. در وادی فرد، اینبار نیز محور سخنمان روان است. پس شاید بد نیست اینجا گریزی بزنیم به تعریف مقدماتی چند رشتهی علمی كه مطالعه و تحقیق در آنها بر روان انسان متمركز است. اما تفاوتهایی نیز باهم دارند. یك روانپزشك پس از فارغالتحصیلی از دورهی حدوداً هفتسالهی عمومی دكترای پزشكی و بعد از كسب شناخت بنیادی آناتومی بدن، شاخهی روانپزشكی را دستكم سهسال بهعنوان مرحلهی تخصصی خود میگذراند. اما یك روانشناس، بدون تحصیلات پزشكی معمولاً ابتدا در مقطع لیسانس یا كارشناسی وارد دانشگاه میشود و البته میتواند در همین رشته تا دكتری یا بیشتر پیش رود. مواد عمدهی درسی این رشته در عینی كه بهمعنای تخصصی آن چندان مربوط به بدن نیست، پایههای اولیهی شناخت سازوكارهای بخش ذهنی انسان را پیش میكشد. از اینجا به بعد را دكتر فریبا رحمتی برایمان توضیح میدهد. وی علاوه بر تدریس در دانشگاه و ادارهی مطب شخصی خود، در یك بیمارستان هلندی نیز شاغل است:
روانشناسی ابتدایی است. فقط یاد میگیری كه چه جوری مثلاً هوش یك انسان را آزمایش بكنی، كه مثلاً آیكیوش چقدر است. روی كاغذ یاد میگیری كه تست انجام بدهی. ولی وقتی میخواهی واقعاً از نظر روانی صحبت بكنی و روانكاوی بكنی و تجزیه و تحلیلاش بكنی، اول كه چهارسال روانشناسی را خواندی، بعد از آن باید چهارسال این روانكاوی را بخوانی. وقتی میخواهی روانكاوی بخوانی، خودت باید اول بروی زیر تراپی، مشاور. چون بهعنوان روانكاو تو باید بدانی نقطهی ضعفهایت و نقطهی قوتهایت چیست كه بتوانی مریض را راحتتر كم كنی.
و فرقش با روانپزشكی؟در روانپزشكی اجازه داری كه دارو بنویسی. روانكاو نمیتواند دارو بنویسد و روانشناس نمیتواند مطب داشته باشد.
عمل یا رابطهی جنسی چه اهمیتی دارد؟چهطور بدن ما احتیاج به غذا دارد كه بتوانیم به زندگیمان ادامه بدهیم، همینطور هم احتیاج به سكس دارد. ولی چیزی كه ممكن است من احتیاج داشته باشم در سكس، ممكن است شما نداشته باشید و آن بستگی دارد كه هرمونهای بدن ما در چه وضعیتی هستند و یا شرایط زندگی ما چهطور است. اگر من استرس زیاد داشته باشم، تمایل سكسی ندارم. ولی مثلاً بعد از یكسال كارم خوب است و زندگیام خوب است، ممكن است بیشتر از سه یا چهار بار در هفته سكس داشته باشم.
یعنی سكس را یك نیاز ثانوی میبینید؟نیاز اولیه میدانم.
چون وقتی كسی استرس داشته باشد، وقتی فكرهای دیگر داشته باشد، مجالی برای نشاندادن كشش سكسی او كم میشود. بنابراین آیا می تونیم بگیم كه نیاز بعدی هست؟ یعنی اگر بگوییم نیازهای اولیه چیزهاییست مثل هوا، غذا و نیاز بعدی احساس امنیت، نیاز سكس در كدام مرحله قرار میگیرد؟بینید بعضیها وقتی افسرده میشوند احتیاج به غذا پیدا نمیكنند. یعنی استرس باعث میشود چیزهای اولیه كه ما به آن احتیاج داریم بلوكه بشود، یعنی به آن تمایل نداشته باشیم. من مریضهای بسیاری دارم كه اصلاً غذا نمیخورند یا اینقدر میخورند كه خیلی چاق میشوند. و مسألهی سكس هم دقیقاً همین است.
خانم دكتر، فروید میگوید كه بیس رفتارهای بزرگسالی، در ذهنیت كودك شكل میگیرد كه چه نوع رابطهی سكسی داشته یا حوادث مربوط به امور جنسی برایش پیش آمده.میدانید، از نظر كلی بچه از بچگی هرچی در زندگیاش دیده، در بزرگشدنش تأثیر میگذارد. یعنی در شخصیت پیداكردنش. سكس هم این مسأله را دارد. فرضاً یك دختر ششساله كه به او تجاوز شده یا حالت دیگری برایش پیش آمده، خواهناخواه این مسأله خیلی برایش تأثیر بالایی دارد، وقتی او به سن بلوغ برسد. ولی اگر بچه در این سنین ببیند كه پدر و مادرش روی تخت خوابیدهاند و سكس آنها را ببیند، تأثیرش خیلی كمتر از آن است كه به خودش تجاوز شده باشد. به هرحال چیزی كه فروید میگوید این است كه از سنین كودكی كه بچه میخواهد بداند كی و چه هست، هر چیزی را كه میبیند مثل ضبط میگیرد. ولی اینكه چقدر تأثیر در آیندهاش دارد، بستگی دارد كه آن چیز چه بوده و به چه صورتی بوده.
بنابراین تئوری فروید هم قطعی نیست، بستگی به آدمهای مختلف دارد؟بستگی به شرایطشان دارد. میدانید! این به معنای این نیست كه فروید وجود ندارد، فروید میماند برای پایهی روانشناسی.
به آغاز بحث بازگردیم. اساساً سكس چیست؟ بنابه تعاریف علمی این مفهوم، چهگونه رفتاری را میتوان رفتار جنسیتی خواند یا آن را بروز شهوت جنسی دانست؟تمام رفتارها و احساساتی كه در ارتباط با بدن خود انسان و شخص دیگر كه احساسات خاصی و لذتبخشی به ما میدهند، به آن میگوییم سكس.
آیا لذت جنسی تنها با تماس اندامهای خاصی حاصل میشود؟ غیر از حواس پنجگانه، كدام بخش وجود ما در این حالت فعالیت پیدا میكنند یا بهكار گرفته میشوند؟فانتزی، یعنی خیالاتی كه در مورد یك چیز سكسی داشته باشید، همهی اینها را ما میگوییم شامل سكس میشوند.
«سن و سكس»
اكنون بینیم تمایل جنسی آیا در سنین مختلف متفاوت است؟ البته! ولی چگونه؟دورههای مختلف زمانی چه اثری بر میل جنسی دارد؟ زمانیكه بچه بهدنیا میآید، با مكیدن سینهی مادر نه تنها به غذایش رسیده، بلكه لذت خاصی هم به او دست میدهد. بعد كمی كه بزرگتر میشود میبینم اگر مثلاً زیر پاهایش را لمس بكنیم یا نوازش بدهیم، یك قسمتهای خاص بدن بچه اگر ناآرام است، مثلاً به شكماش یا به پشتاش دست میزنیم، این به او آرامش میدهد.
تماس پوستی با بچه.تماس بدنی با بچه. بعد چیز دیگری هم هست. مثلاً میبینید كه بچه را مادر بغل گرفته، بوی مادر به بچه آرامش میدهد و یا...
تپش قلبش مثلاً.بویایی یكی از مسائل سكسی است. یكی دیگر هم لمسكردن است كه گفتیم و دیگری از طریق دهان، مكیدن، باعث میشود كه این احساسات سكسی ما رشد بكند. وقتی بچه به سن یكسال و نیم رسید، میبینید یواش یواش وقتی بازش میكنی از پوشكاش، با آلت تناسلی خودش سعی میكند بازی بكند. «مستروبیشن» یا خودارضایی از این مرحله شروع میشود. ولی چون بچهها اكثراً در پوشك هستند، شاید خیلی فرصت كمی دارند كه بازی بكنند، میبینید در سنین بعدی بیشتر این مسأله اتفاق میافتد. از سن چهارسالگی به بعد میبینید كه بچه احتیاج دارد كه توی بغل كس دیگری جز پدر و مادر خودش بنشیند. این در دخترها بیشتر از پسرهاست. البته من نمیخواهم بگویم كه اگر یك بچهی چهارساله تو بغل یك مرد غریبه رفت، باید بلافاصله سكسی تلقیاش كنیم و یا فكر بد بكنیم. این یك چیز غریزیست، یعنی بچه باید خودش را رشد بدهد و تكامل پیدا بكند از نظر جنسی. بعضی وقتها هم دوست دارد بوس بدهد.
شاید هم یك بخشاش هم عاطفی باشد، دوست دارد توجه جلب كند، دوست دارد مهر آن طرف را جلب كند.همه این¬ها هست. ولی از نظر علمی میبینید كه مسألهی سكسؤالیتهاش هم دارد تكامل پیدا میكند. وقتی به سن ۴ تا ۶ سالگی رسید، سعی میكند نه تنها با آلت تناسلی خودش بازی بكند، برایش آلت تناسلی طرف دیگر، كه ممكن است دختر یا پسر باشد، فرقی نمیكند، ولی یكی دیگر برایش جالب است. میبینید بعضی وقتها سؤالاتی از پدر و مادر میكنند. مثلاً وقتی با هم میروند زیر دوش از آنها سؤال میكنند كه چرا مال بابا مثلاً یكجور دیگرست از مامان یا مثلاً سؤالاتی از این دست كه من از كجا آمدم، چه جوری آمدم. یعنی از نظر فكری تكاملی در مورد سكسؤالیته پیدا میكند.
منظور اینجا جنسیت هست بیشتر تا شهوت.بله. دقیقاً. و چون تربیتهای مختلفی هست، مثلاً اگر بچه با آلت تناسلی یك بچهی دیگر بازی بكند گفته میشود این كار را نباید بكنی وممنوعاش میكنند، بچه یكجوری سعی میكند این را تكاملش بدهد، مثلاً میروند "دكتربازی" میكنند یا "پدرومادربازی" میكنند. یعنی باز از نظر جنسی این تكاملش این است كه بچه میفهمد یك چیزهایی وجود دارد كه به او احساس لذت میدهد و برایش جذابیت دارد. از ۶ تا ۸ سالگی میبینیم كه عشق اولیهی بچهها رشد پیدا میكند. همین محبت و مهر كه شما به اشاره كردید، ولی یك چیزی بیشتر از آن است. اما هنوز مفهوم عشق را زیاد نمیداند. میبینید كه بچهها اكثراً میگویند من عاشق مامان هستم، من عاشق بابا هستم و وقتی هم تا از او كمی دور میشوند، میبینیم كه واقعاً كمبود دارند. و این رشد پیدا میكند تا سن ۱۰ سالگی كه میبینیم دیگر عاشق پدر و مادر نیست و گذشته است. عاشق كس دیگری میشود كه ممكن است دخترخاله یا پسرخالهاش باشد. ولی مفهوم عاشقی را باز به آنصورت هنوز نمیداند. بعد كنجكاوی بچه زیاد است. مثلاً میبینیم وقتی پدر و مادر نمیبینند [یا سرش بهكار خودشان گرم است]، میروند توی دستشویی و سعی میكنند همدیگر را لمس بكنند و این لحظهی لمسكردن واقعاً شروع شهوت است.
اینجا حدوداًً در چه سنینی گفتید؟دهسالگی كه احساس لذت دیگری به او دست میدهد و سنیست كه در كنار رشد جنسی، رشد بدنی هم پیدا میكنند. مثلاً دخترها سینههایشان بزرگ میشود یا عادت ماهانهی بعضیهاشان شروع میشود. پسرها البته رشدشان كمی دیرتر شروع میشود.
از این بهبعد سن بلوغ شروع میشود.البته بین ۱۰ تا ۱۲ سن بلوغ نیست، از ۱۲ به بالا سن بلوغ است. ولی بین ۱۰ تا ۱۲ میبینیم كه در پسر و دختر رشد جنسی خیلی است.
این حس خجالتی كه توی این سنین به آنان دست میدهد چی هست؟البته این بستگی دارد به تربیت ما در مورد بچهها. اگر دختری مثلاً تا یك كمی سینه پیدا میكند لمس بشود، بلافاصله از طرف پدر و مادر گفته میشود كه این اجازه وجود ندارد. یعنی طبیعیست وقتی سینهها میزند بیرون و همه میبینند، یك احساس ناراحتی پیدا میشود كه پدر و مادرها هم این مسأله را خوب نمیدانند.
بنابراین میتوانیم بگوییم فرهنگیست و در فرهنگ جوامع دیگر میتواند اینطور نباشد؟دقیقاً. مثلاً در جامعهی اروپا بعضی وقتها میبینیم كه اگر دخترها سینه نداشته باشند، خجالت میكشند. بعد از سن ۱۲سالگی دیگر به بلوغ میرسند، دورهای كه برای دختر و پسر هردو خیلی مشكل است، چون هرمون¬های بدنشان هم تغییر میكند. بعضی وقتها نمیدانند حتا چهجوری با این پیشرفتی كه بدنشان كرده برخورد بكنند و بیخودی بعضی وقتها میبینی كه عصبانی میشوند، نمیروند پیش مردم یا مثلاً از یك چیزهایی میترسند. اینها چیزهای خیلی طبیعی هستند، چون هرمونها دارند رشد میكنند توی این سن.
تغییر و تحول...تغییر و تحول هرمونی، بله. بعد در این سنین ۱۲ سالگی به بعد میبینیم كه بچهها خیلی كشش پیدا میكنند به جنس دیگر و كسانی كه هموسكسولاند یا از این دست، این را كشف میكنند و كشیده میشوند به طرف فیلمهای سكسی و یواش یواش كشش پیدا میكنند كه با طرف مقابل واقعاً رابطهی جنسی پیدا بكنند.
اینجا دیگر دقیقاً چه سنی است؟۱۲ تا ۱۸ سالگی. یعنی ۱۵ـ ۱۴ سالگی دیگر این كشش بالا وجود دارد. بعد از سن ۱۸ تا ۴۰ سالگی رشد پیدا كردهایم از نظر جنسی و سكسی و احتیاج شدیدی به آن داریم كه میبینیم در این سنین اكثراً ازدواج میكنند، بچهدار میشوند و سكس یكی از خواستههای روزمره زندگی میشود. بعد از سن ۴۰ سالگی دوباره تغییراتی پیدا میشود كه در مورد خانمها این تغییرات خیلی بالاتر هست. در بعضی از خانمها اوایل شیوع یائسگی هست كه اینهم البته بستگی دارد میتواند ارثی باشد، اینكه چه تجربهای از زندگی زناشویی دارد، واقعاً از عشق و سكس لذت برده یا نبرده و كاراكتر شخصی خود او. بعضی وقتها احساس میكنند كه خب من دیگر ۴۰ سالم شده و به سنی رسیدم كه دیگر نباید در مورد سكس صحبت كنم. اینها باعث میشود كه اشتهای سكسیشان كمتر بشود. علاوه بر این مسائلی كه وجود دارد، میبینیم كه وقتی به ۴۵ سالگی رسیدند یك تغییرات دیگری در آنها پیدا میشود. اگر عاشق بشوند، دوباره مثل همان زمان نوجوانی هورمونهای بدنی بیشتر میشود و آدرنالین كه توی مغز انسان تأثیر دارد با عاشقشدن كار میكند. این آدرنالین باعث میشود كه احساسات شهوتی انسان بیشتر بشود.
به این ترتیب میشود گفت كه اگر حس عشقی آدم ترو تازه و با طراوت باشد، حس سكسی هم فعالتر میشود.دقیقاً. بعد حالا به مرحلهی یائسگی كه میرسیم تغییرات زیادی در بدن خود خانمها صورت میگیرد. مثلاً چون هرمونها كمتر میشوند، آلت تناسلی خشك شده، به دیوارهی لبهای ...
اندام باروری...آنهم خشك میشود. و وقتی این خانم رابطهی جنسی پیدا میكند، خیلی حساس است آن قسمت از بدنش و ممكن است آن لذت كامل را، كه باید داشته باشد، از آن سكس نداشته باشد. این باعث میشود كه باز احساسات عشقی و خواستهی جنسیاش كمتر بشود. ولی آقایان تا سن ۶۰ تا ۷۵ سالگی و شاید بیشتر هم ممكن است این احساس را داشته باشند. اما به علت اینكه سنشان بالا هست ممكن است خیلی سریع خسته بشوند و حوصلهی چیزهای دیگر را پیش از انجام سكس نداشته باشند.
یعنی آمادگی پیدا نكنند برای آن مرحلهی ارگاسم.دقیقاً. بعد آنهم باعث میشود كه آقایان هم كمتر تمایل پیدا كنند به مسألهی سكس.
من اینجا یك سؤال دارم. شنیدهام كه بخشی از دورهی یائسگی مربوط است به تعداد زایمانها یا حاملهشدن خانمها. یعنی هرچقدر حاملگی بیشتر باشد یائسگی دیرتر اتفاق میافتد، چون تخمكها كمتر حرام شدهاند، بهخاطر اینكه كمتر عادات ماهانه شدهاند.نه، از نظر علمی این مسأله اینجوری ثابت نشده. میدانم كه اینجور چیزها هست و خانمهایی كه دوران یائسگیشان شروع میشود میگویند كه شاید بچهدار نبودیم یا فلان. ولی اینها داستان است.
یعنی میتوانیم این نتیجه را بگیریم كه تعداد تخمكها برای زن شمارهی خاصی ندارد كه بگوییم محدود بوده و الان دیگر تمام شده.نه!
در مورد آقایان چی؟ میزان اسپرمشان؟نه. یك آقایی كه در زمان جوانی با هزاران خانم سكس داشته، حالا كه به ۶۰سالگی رسیده مثلاً بگوید سكس ندارم و تمایل ندارم، از نظر علمی...
حالا هزاران را كمی تخفیف بدهید...خب دهها.
روانكاو میهمان رادیو زمانه ردهبندی سنی انسان را از زاویهی تحولات جنسی برایمان گفت. با توضیحات فریبا رحمتی فارغالتحصیل دورهی فوقدكترای روانكاوی در هلند اهمیت سكس برای خود یك فرد را بررسی كردیم. بخشهای بعدی سلسله برنامهی «جنسیت و جامعه»، تابش تمایلات جنسی-عشقی خواهد بود در متن و فرهنگ.
ماه منیر رحیمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر